loading...

مجله تفریحی سرگرمی دلفان

مجله تفریحی سرگرمی دلفان

Saman سه شنبه 23 اردیبهشت 1399

انسان‌های امروزی اغلب چیزهایی که می‌شنوند، به‌سرعت فراموش می‌کنند. چگونه می‌توانید مطمئن شوید مخاطبان به ایده‌ها و افکار مهم شما توجه دارند؟

هرروز زمان زیادی مشغول شنیدن هستیم. درواقع، ۵۵ درصد از روز ما صرف شنیدن می‌شود و بین ۲۰ هزار تا ۳۰ هزار کلمه را می‌شنویم. جریان گفتن و شنیدن به‌همین سادگی نیست. مخاطبان فقط یک‌پنجم از حرف‌های ما را به ذهن می‌سپارند. بیشتر حرفی که می‌زنیم، از یک گوش آن‌ها وارد و از گوش دیگر خارج می‌شود. شاید مردم به ما نگاه کنند و حرف‌هایمان را بشنوند؛ اما واقعا به‌گفته‌هایمان گوش نمی‌دهند و آن‌ها را خیلی زود فراموش می‌کنند.

راز مجذوب نگه‌داشتن دیگران و موفقیت در بیان مؤثر ایده‌ها، این است که مردم را به تعامل وادار کنید؛ یعنی آن‌ها را درگیر سخنرانی یا صحبت‌های خود کنید. درادامه، پنج نکته‌ی مهم را برای این هدف به شما یادآوری می‌کنیم.

BE AUDIENCE-CENTERED

۱. مخاطب‌محور باشید

اگر به مردم نشان دهید به حرف آن‌ها گوش‌ داده‌اید، آن‌ها نیز به شما گوش می‌دهند؛ پس، باید شواهدی مبنی‌بر این امر بیاورید. برخی از سخنرانان برای اینکه توجه خود را به حرف‌های قبلی مخاطبان ثابت کنند، افکار خود را با چنین جملاتی آغاز می‌کنند: «همان‌طورکه امی گفت…» یا «اگر حرف‌های مارکوس را جمع‌بندی کنیم…». گرچه این راهکار مخاطب را درگیر می‌کند، متأسفانه باعث می‌شود ایده و افکار شما دنباله‌رو ایده‌ی دیگران به‌نظر برسد.

باوجوداین، می‌توانید به کمک روشی مؤثرتر به مخاطبان نشان دهید به سخنان آنان گوش‌ داده‌اید. بهتر است صحبت‌های خود را با چیزی فراتر از صحبت اشخاص قبلی آغاز کنید؛ مثلا اگر می‌خواهید ایده‌ی خود را معرفی کنید، می‌توانید بگویید: «من با حرف آقای …درباره‌ی پیشرفت پروژه موافقم و برنامه‌ای برای انجام این کار دارم» یا «من در بخشی از تحقیقاتم، نظر تک‌تک شما را به‌صورت جداگانه جویا شدم و همه‌ی پیشنهاد‌هایتان را به برنامه‌ی بزرگ‌تر خودم اضافه کردم». بدین‌ترتیب، به مخاطبان اعتبار می‌دهید؛ اما درعین‌حال، مسئولیت و اعتبار ایده‌ی خود را نیز حفظ می‌کنید.

۲. پیام روشنی داشته باشید

اگر پیام مهم و واضحی داشته باشید که برای مخاطبان درک‌کردنی باشد، آن‌ها به‌احتمال بیشتری به حرف شما گوش می‌دهند. برای اطمینان از اینکه مخاطبان واقعا حرف شما را شنیده‌اند، می‌توانید از چنین واژه‌ها و اصطلاحاتی استفاده کنید: «از دید من…» و «پیام اصلی من این است که…» و « من معتقدم که…». همچنین، می‌توانید به‌سادگی بگویید: « نکته‌ی مهمی که می‌خواهم بگویم…».

شما پیام اصلی را تقریبا در اوایل اظهارات خود بیان می‌کنید و بعدا در زمان نتیجه‌گیری یا جمع‌بندی دوباره به‌سراغ آن می‌روید. درواقع، می‌توانید پیام اصلی را به‌شیوه‌ای به‌پایان ببرید که گویا مخاطبان از اظهارات شما حمایت کرده‌اند؛ مثلا «به‌همین‌دلیل مطمئنم که استراتژی فوق‌العاده‌ای برای ساخت پایه‌ی مشتریان داریم».

audience

۳. موضوعات یا نکات صحبت خود را بشمارید

«شمارش نکات» راه دیگری است که به مخاطبان کمک می‌کند به حرف شما گوش دهند. زمانی‌که کسی در سخنان خود می‌گوید :«اول اینکه…، دوم اینکه…» ما به حرف او بهتر توجه می‌کنیم؛ زیرا این واژه‌ها، به ایده‌ی سخنران نظم و وضوح می‌دهد. بنابراین، نکات مهم مطلب خود را به‌ترتیب بشمارید. به‌عبارت‌دیگر، محتوای خود را با مجموعه‌ای از نکات مشخص سازمان‌دهی کنید (بین دو تا چهار مورد). «شمارش» باعث می‌شود مخاطبان درمقابل مباحثات هوشیار بمانند و درعین‌حال، مطمئن شوندا برای افکار و ایده‌هایتان ساختاری در نظر گرفته‌اید.

ساده‌ترین برچسب‌های ساختاری عبارت‌اند از: «اول…، دوم…، سوم…» یا «دلیل اول من این است که…، دلیل دوم این است که…» یا «راه اول…، راه دوم…« یا «گام اول…، گام دوم…» و نظیر آن. فرقی نمی‌کند موضوعات اصلی محتوای شما دو یا سه یا چهار مورد است. مهم این است که شما با ساختار واضح، شنوندگان را به صحبت خود مشتاق نگه‌ دارید.

۴. با سرعت آهسته صحبت کنید

شما با کاهش سرعت حرف‌های خود، می‌توانید به گوش‌دادن مخاطبان کمک کنید. هنگامی‌که فی‌البداهه حرف می‌زنیم، غالبا با شتاب بیشتری افکار خود را بیان می‌کنیم. به‌عبارت‌دیگر، سرعت حرف‌زدن ما از سرعت تفکر مخاطبان بیشتر است. حتی گاهی به‌اندازه‌ای سریع صحبت می‌کنیم که خودمان هم نمی‌توانیم افکارمان را جمع کنیم.

یکی از راه‌های آهسته‌کردن سرعت حرف‌زدن، این است که با فراغ‌خاطر صحبت کنید و به هریک از افکار و کلیدواژه‌های خود وزن خاصی بدهید. به‌عنوان‌ مثال، اگر درباره‌ی سیاست‌های جدید بخش منابع انسانی حرف می‌زنید، روی مزایای اصلی این بخش تأکید بیشتری کنید. به‌علاوه واژه‌هایی که بیانگر ایده و عقیده‌‌تان هستند، با لحن پررنگ‌تری بیان کنید؛ مثلا «من عقیده دارم…» یا «من می‌دانم…» یا «من مطمئن هستم…».

راه دوم آهسته صحبت‌کردن، این است که بین ایده‌های خود مکث کنید. هنگامی‌که ایده‌ای عنوان می‌شود، مخاطبان آن را می‌شنوند؛ اما در زمان وقفه‌ی بعد از اتمام جمله، ایده را تحلیل و درک می‌کنند. اگر بعد از توضیح هریک از افکار خود و قبل از شروع ایده‌ی بعدی کمی مکث کنید، به مخاطبان فرصت می‌دهید واقعا اصل منظور شما را متوجه شوند.

USE BODY LANGUAGE

۵. از زبان بدن استفاده کنید

بسته به اینکه ما در طول صحبت‌هایمان چگونه از حرکت دست‌ها و چشم‌ها و چهره‌ی خود استفاده می‌کنیم، مخاطبان نیز با درجات مختلفی به حرف ما گوش می‌دهند. در‌این‌زمینه، چند توصیه برای افراد تازه‌کار داریم:

۱. زمانی‌که با کسی حرف می‌زنید، مستقیما در چشم‌های او نگاه کنید. حتی اگر با تیمی ۱۰ نفره صحبت می‌کنید، سعی کنید با تک‌تک آن‌ها تماس چشمی برقرار کنید. وقتی به یک نفر نگاه می‌کنید، همه‌ی حاضران نگاه خیره‌ی شما را حس می‌کنند و با آنچه بیان‌شده، ارتباط برقرار می‌کنند؛

۲. با چهره‌ی خود نشان دهید آنچه می‌گویید، اهمیت دارد. چهره‌ای پرهیجان و سرزنده نه‌تنها شاهدی بر اهمیت صحبتتان است؛ بلکه انرژی بیشتری به صدای شما می‌بخشد و مخاطبان را در حال‌و‌هوای مباحثات نگه می‌دارد؛

۳. سرتان را بالا نگه‌ دارید و صاف بایستید یا بنشینید. این حالت حاکی از اعتماد شما به ایده‌هایی است که عنوان می‌کنید. به‌تبع، مخاطبان هم کشش بیشتری در سخنانتان حس می‌کنند و با اشتیاق بیشتری به مکالمات گوش می‌دهند.

۴. زمانی‌که می‌خواهید نکات اصلی را بیان کنید، با استفاده از حرکات باز، نظر مخاطبان را جلب کنید. حتی زمانی‌که ژست خاصی نگرفته‌اید، بازوهای خود را نسبتا باز نگه‌ دارید. در‌این‌صورت، نشان می‌دهید درباره‌ی گفته‌هایتان راحت و آرام هستید و حالت تدافعی ندارید.

۵. حرکات و رفتارهایی که نشانگر زبان مثبت بدن هستند، پیام تأثیرگذاری به حضار می‌رسانند؛ مثلا اینکه درمقابل افکارتان مشتاق هستید. درنتیجه، آن‌ها نیز انگیزه می‌گیرند تا به‌طورمشابه، به ایده‌های شما توجه کنند.

در دنیای امروز که همه‌جا عوامل حواس‌پرتی متعددی وجود دارد، گوش‌دادن کار سختی است. باوجوداین، اگر از پنج تکنیک یادشده استفاده کنید، به مخاطبان کمک می‌کنید حرف‌های شما را نه‌تنها با گوش، بلکه با ذهن و قلب خود بشنوند.

Saman شنبه 23 فروردین 1399

در این مقاله نتیجه تحقیقاتی‌ در مورد هوش جمعی، با تعریف توانایی گروه در انجام وظایفی گسترده، ارائه می گردد. تحقیقاتی که توسط چندین دانشگاه در آمریکا (واز جمله دانشگاه ام آی تی) انجام شده است. این مطالعه با تمرکز بر دو فاکتور تاثیر گذار بر هوش گروهی انجام شد: اول ترکیب گروه (از جمله مهارت‌های اعضا ی گروه ، تنوع و میزان هوش اعضا) و دوم روابط بین گروهی (ساختار، پروسه‌ها و ارزش‌ها). عواملی چون روابط اجتماعی و ابزار تکنیکی‌ که استفاده از آن به رشد هوش گروهی کمک می‌کند نیز باید مد نظر قرار بگیرند.

چرا عملکرد برخی‌ از گروهها بهتر از دیگر گروهها است؟ یکی‌ از عوامل مهم در این باره مهارت اعضای گروه می‌باشد. اما حتی گروه‌هایی‌ که در مقایسه، اعضای با مهارتی دارند اساسا سطح مختلفی‌ از بازدهی را از خود بروز میدهند.

در چارچوب رشته‌هایی‌ همچون روانشناسی‌ اجتماعی، رفتار سازمانی و روانشناسی‌ صنعتی‌ مطالعات قابل ملاحظه‌ای با تمرکز بر روی عوامل متعدد ی که کارایی گروه را پیش بینی‌ می‌کند انجام شده است؛ که در همه این موارد، تحفیقات بر روی انجام وظیفه مشخص یک گروه متمرکز بوده و تلاش شده تا مشخص شود چه چیزی باعث بازدهی بالای یک گروه در یک مورد خاص می شود. در اینگونه مطالعات تفاوت بین اعضای گروه در شرایط خاص و در جریان آزمایش غالباً به عنوان اشتباهات ناخواسته در نظر گرفته می شد.

در این مطالعه، تمرکز بروی توانایی عمومی یک گروه خاص در ارائه عملکرد ی بهینه در میان طیفی گسترده‌ از وظایف مختلف قرار دارد. توانایی که آنرا هوش گروهی می‌نامند، که این نامگذاری بیشتر بخاطر شباهت هوش گروهی به تعریف هوش در سطحی فردی می‌باشد. هنگامی که افراد طیف گسترده‌ای از وظایف شناختی را انجام می‌دهند، روانشناسان به تکرار شاهد آن بوده اند که فاکتور هایی مشخص امکان پیش بینی گوناگونی در کیفیت عملکرد فرد را ‌ فراهم می کند.

چه عواملی هوش گروهی را پیش بینی‌ می‌کند

این تحقیقات اشاره میکند که هوش گروهی ظاهراً ویژگی است که از برآیند دو پروسه پائین به بالا و بالا به پائین پدیدار میشود. پروسه‌های پائین به بالا در بر گیرنده  مجموعه ویژگی های اعضای گروه می‌باشد و به ارتقا همکاری بین گروهی. پروسه‌های بالا به پائین در بر گیرنده ساختار گروهی، ارزش‌ها و روال‌هایی است که رفتار گروهی را به نحوی که کیفیت همکاری و هماهنگی را رشد ( یا کاهش) دهد وتنظیم آن کمک می‌کند. هر دو جنبه پروسه پائین به بالا و بالا به پائین در قالبی تعاملی و ترکیبی هوش جمعی یک گروه را رقم می زنند. وهر کدام از این دو بطور مجزا مورد بررسی قرار می گیرند.

ویژگی های ترکیبی‌ پائین به بالا

تا پیش از این، اگرسنجش میزان هوش یک گروه مورد آزمایش قرار داشت، بیشتر عملکرد هوش تک تک اعضای گروه به عنوان هوش جمعی مورد تجزیه و تحلیل قرار میگرفت. بدنبال یک رشتە تحقیقات محققان پی بردند که گروه هایی که اعضایشان از میزا نی بالاتر از میانگین هو شی برخوردار بودند، توانایی بهتری در سازگاری باتغییرات محیطی‌ و یادگیری اطلاعات جدید از خود نشان می دهند. اما این تاثیرات بطوری کە مشاهدات آزمایشگاهی نشان داد فاقد ثبات پایدار کافی بود.

در این مطالعه، مشاهده گردید که سطح هوش میانگین و یا بالا ی اعضای یک گروه بر برآورد میزان هوش جمعی گروه در حدی محدود تاثیر می گذارد. بنا براین وجود تعدادی هوشمند در میان یک گروە سبب هوشمندی یک گروە بە صورت واحد نمی شود.

اما اگر صرف داشتن افرادی باهوش برای تشکیل گروهی باهوش کافی‌ نیست، پس چه گونە این امر میسر می شود؟

یک عامل مهمتر درپیش بینی هوش جمعی، میانگین بینش اجتماعی اعضای گروه میباشد، که در این مطالعه به کمک تست خواندن ذهن افراد از طریق چشم انجام شد. تستی که در آن توانایی  افراد در قضاوت عواطف دیگران بر اساس بررسی حرکات صورت و چشم آنها اندازه گیری می شود. گروه‌ها یی که در این آزمایش میانگین امتیاز بهتری داشتند از هوش گروهی بهتری برخوردار بودند.

به هم چنین مشاهدات محققین نشان داد، که تناسب میزان حضور زنان در گروه در توانای پیشبینی‌ میزان هوش جمعی قابل توجه بود. هر چند این نتیجه عمد‌تاً و به لحاظ آماری به کمک این واقعیت توضیح داده شد که زنان، در مقایسه با مردان، بطور میانگین نمرات بهتری در تست خواندن ذهن افراد کسب می کنند. بنابر ممکن است برای تشکیل گروهی هوشمند حضور تعدادی از اعضا که دارای بینش اجتماعی بالایی هستند ضروری باشد. و اگر گروهی شامل افرادی باشد که از نظر شناخت اجتماعی توانایی بالایی دارند، در آن صورت مرد و زن بودنشان تفاوتی در نتیجە کار ندارد. هنگامی که تلاش شد تا میزان هوش جمعی با ملحوظ داشتن سه عامل سطح میانگین بینش اجتماعی، درصد حضور زنان در گروه و تقسیم نوبت صحبت کردن محاسبه شود، مشاهده شد که هر سه عامل توانایی پیش بینی‌ هوش جمعی را دارا هستند. اما تاثیر شناخت اجتماعی نسبت بە عوامل دیگر برجستە تربود.

در مطالعه‌ای دیگر راجع به گروه‌های آنلاینی، کشف شد که سهم بینش اجتماعی و میزان حضور زنان در هوش گروهی به اندازه گروههای حضوری از اهمیت برخوردار است. این نکته مخصوصا در پرتو این واقعیت قابل توجه است که گروه های آنلاینی صرفاً از طریق چت ارتباط میگرفتند و حتی قادر به مشاهده حالات ظاهری یک دیگر نبودند. این نشان می‌دهد که هرچند تست خواندن ذهن افراد بر اساس مشاهده نشانه های بصری بنا شده است، اما میتواند پیش بینی‌ کننده طیف گسترده‌ای از مهارت‌های فردی باشد که حتی در مواردی که افراد هم دیگر را نمی‌بیند میتواند مفید واقع شود. از آنجائی که اعضای گروه نمی‌دانستند چه کسانی‌ در گروه عضویت دارند، به نظر نمی ‌رسد که آگاهی‌ اعضا از جنسیت دیگر اعضا رفتار افراد را تغییر داده باشد.

 جنبه دیگر ی از ترکیب بندی گرو هی که به هوش گروهی مرتبط دانسته شده، سطح تنوع در یک گروه است. بطور کلّی، گروه ها یی که وظایف خلاقانه و نوآورانه را انجام می‌دهند غالباً از وجود تنوع سود می برند. در حالی‌ که گروهایی که به دنبال  کارایی بالا هستند، تنوع اعضا موجب اخلال در کار شان می شود. تنوع درتوانایی شناختی‌ از جمله طرز فکر و دیدگاه از تاثیر بسزایی برهوش گروهی برخوردار است. مخصوصا از آنجاییکه ارتباط پیدا می‌کند به توانایی اعضای گروه در ارتباط گیری با یک دیگر.

در مطالعه ای دیگر که به تازگی انجام شده، مشاهده شد که بین تنوع سبک شناختی‌ و هوش جمعی. ارتباط وجود دارد. به عبارت دیگر، گروه هایی که سطحی نسبی از تنوع در سبک شناختی‌ را در خود داشتند، بهتر از گروه هایی که بسیار مختلف بودند عمل کردند. این نتیجە نشان می‌دهد که گروه هایی که بیش از حد به هم شباهت دارند دارای تنوع فکری و مهارت برای انجام وظایف مختلف نیستند. اما در عین حال، گروه هایی که اعضا یشان بیش از حد متفاوت هستند، نیز در زمینه ارتباط گیری با هم و همکاری موثر به مشکل بر میخورند. در نتیجه حدی متوسط از تنوع شناختی‌ ظاهراً بهترین حالت برای رشد هوش جمعی می‌باشد.

با در نظر گرفتن همه این نکات، این یافته‌ها مطرح می‌کند که آن دسته از مهارت‌های فردی که بیشترین تاثیر را بر هوش جمعی میگذارد آن مهارت‌هایی هستند که باعث رشد توانایی اعضای گروه در جهت همکاری موث، یا مهارت‌هایی که به کمک عرضه سطحی از تنوع دیدگاه ها ی فکری باعث تقویت همکاری می شوند.

پروسه‌های بالا به پائین

علاوه بر عامل اصلی‌ در ایجاد هوش جمعی که همانا مهارت فردی باشد، هوش جمعی به کمک آنگونه ارتباط گروهی توانمند میشود که توانایی‌‌های فردی را به اثر دهی‌ مناسب برساند. اما تا به اینجا صرفا اطلاعات بیشتری راجع به مهارت‌های فردی که در این امر دخیل هستند داریم و تا حد کمتری راجع به پروسه ارتباط بین گروهی. در واقع شباهت جالبی بین هوش فردی و گروهی وجود دارد. روانشناسان مدتها قبل از آنکه بدا نند چه تفاوت هایی بین کارکرد مغزی افراد عادی و هوشمند وجود دارد، عامل آماری مرتبط به هوش فرد را کشف کرده بودند. با این حال امروزه هنوز درک درستی‌ از فرآیندهای عصبی که باعث میشود برخی‌ افراد هوش بیشتری از دیگران داشته باشند نداریم. مشابه این وضعیت، در مورد هوش عمومی نیز وجود دارد، چیزهای در باره پروسه‌های گروهی گروه های باهوش می‌دانیم، اما از وجود تئوری کامل در مورد پروسه‌ای که توضیح دهد چرا بعضی‌ گروه ها از دیگر گروهها با هوش ترند هنوز فاصله بسیار ی داریم.

تنها مورد مهمی‌ که تا به حال مشاهده شده این است که گروه‌های هوشمندتر بیشتر با هم ارتباط میگیرند و به نسبت دیگر گروه ها بطور مساوی تری در امورات شرکت می کنند. برای مثال، مشاهده شد که میزان هوش جمعی بطور چشمگیری به کمک آگاهی از میزان ارتباط گفتاری و حضوری اعضای گروه و یا ارتباط آنلاینی بین گروهی قابل پیش بینی‌ بود. به هم چنین مشاهده شد که میزان هوش گروهی به کمک ارتباط برابر و سهم کاری  توزیع شده در گروه های آنلاینی و حضوری قابل پیش بینی‌ بود.به عبارت دیگر گروه هایی که در آن یک یا دو نفر فعالیت دیگر اعضای گروه را تحت تسلط دارند، به طور عمومی، هوش جمعی کمتری را به نسبت گروهی که فعالیت در بین اعضای آنها بطور برابر تری تقسیم  شده بود نشان دادند.

از لحاظ نظری این یافته‌ها منطقی‌ به نظر میرسند. از آنجائی که گروه‌ها یی که در آن افراد ارتباط بیشتر ی با هم دارند و بطور مساوی تری در امور مشارکت میکنند در استفاده بهینه از آگاهی‌ و مهارت اعضای گروه در وضعیت بهتری قرار میگیرند اما بر خلاف مطالب غالب در ارتباط با کارایی گروهی مبنی بر اینکه پیشبینی‌ هوش جمعی یک گروه به کمک عواملی چون رضایت گروه، انسجام اجتماعی و سلامت روانی ممکن میباشد، این مطالعه مطرح می‌کند که هوش جمعی چیزی است متمایز از کیفیت روابط بین گروهی.

جمع بندی این نکات، اینکه مطالعات فعلی‌ در مورد هوش جمعی مطرح میکنند که تر کیبی از خصایص  ترکیبی‌ روند پائین به بالا به همراه پروسه‌های بالا به پائین لازمه تاثیر گذاری و ظهور هوش جمعی میباشند اما تحقیقات بیشتری نیاز است تا به درک جزئیات پروسه‌های تأملی برسیم.

هوش جمعی چه چیزی را پیش بینی‌ میکند؟

همانگونه که در بالا دیدیم، هوش گروهی چگونگی عملکرد یک گروه را در انجام وظایف مختلف – و بو یژه پیچیده‌تر – که تا پیش از این در محاسبه توانایی امتیاز گیری هوش جمعی استفاده نمی‌شد، پیش بینی‌ می‌کند. شاید نکته جالب این تشابه قابل توجه این است که چگونه هوشمندی ارتباط پیدا میکند با توانایی یادگیری در افراد و گروه ها. این ثابت شده که افراد هوشمندتر موضوعات جدید را سریعتر یاد میگیرند. تحقیقات اخیر نیز نتایج مشابهی را نشان می‌دهند که ارتباطی بین هوش جمعی و توانایی یادگیری گرو هی وجود دارد.

در این تحقیقات، هوش جمعی گروهی از دانشجویان و عملکرد آنها در یک سری از تست‌های گروهی  در دوره ای دو ماهه آزمایش شد. تیمها یی  که از هوش جمعی بالاتری برخوردار بودند امتیازات قابل توجه و بالاتری به دست آوردند. حتی اگر اعضای این تیمها در انجام وظایف فردی توانایی بالایی نشان نداده بودند. بعلاوه تیم‌ها ی مسلح به هوش جمعی بالاتر پیشرفت ثابتی را در عملکرد تیمی در گستره تمام تست ها ارائه کردند، که اشاره می‌کند به اینکه این تیمها بطور جمعی در کسب اطلاعات بهتر عمل کردند و این اطلاعات را در مورد وظایفش بهتر به کار گرفتند.

در آزمایشی‌ دیگر ابتدا هوش جمعی گروه ها مورد اندازه گیری قرار گرفت و سپس از آنها خواسته شد تا در آزمایشی‌ بر اساس اقتصاد رفتاری شرکت کنند. آزمایشی بنام بازی تلاش حداقل و همکاری ضمنی‌  .در این آزمایش هر کدام از اعضای گروه ها گزینه‌‌هایی‌ را از میان لیستی میبایست انتخاب می کردند. آنها اجازه نداشتند راجع به گزینه‌‌های که انتخاب کرده بودند با دیگران ارتباط برقرار کنند، نتیجه نهایی بە کمک ترکیب آنچه که افراد بطور شخصی‌ انتخاب کرده بودند و آنچه که گروه انتخاب کرده بودند مشخص می شد. گروه هایی که در پیش بینی‌ آنچه که دیگر اعضای گروه انتخاب کرده بودند بهتر عمل کرده و بطور ضمنی‌ انتخابشان را بر آن اساس همگام کردند، امتیاز بهتری به دست آوردند. مشاهده شد که میزان هوش جمعی به میزان زیادی امکان پیش بینی‌  پیشرفت گروه در نوبت های مختلف آزمایشات و کسب امتیازات مربوطه را فراهم آورد.

نتایج

با در نظر گرفتن همه موارد ذکر شده ، این تحقیقات وجود هوش جمعی قابل اندازه گیری را نشان می‌دهد که چیزی است معادل با هوش عمومی در افراد. هوش جمعی از ترکیب پروسه‌های پائین به بالا و بالا به پائین در داخل یک گروه بروز کرده و پیش بینی‌ کننده عملکرد آتی و توانایی یادگیری گروه در محیط‌ های مختلف می باشد. همانگونه که مفهوم هوش ‌عمومی ابزاری است برای درک بهتر کیفیت تحصیل، عملکرد کاری و دیگر جنبه‌های زندگی‌ یک فرد، مفهوم هوش جمعی میتواند کمکی باشد به درک جنبه‌های مختلف عملکرد یک گروه. برای مثال میتواند به محققان یاری رساند در مطالعه گروه هایی که عملکرد ویژه ای از خود به نمایش میگذارند یا روشهای بهتر ی برای کنترل اختلاف میان گروهی را فراهم کند.

اما در عین حال موضوعات بسیاری در مورد هوش جمعی باقی‌ است که باید درک شود.برای مثال پروسه اساسی‌ هوش جمعی چیست و که باعث میشود برخی‌ گروهها دارای هوشی جمعی بیشتری باشند؟ و میزان ثبات هوش جمعی تا چه حد می‌باشد؟

یک موضوع مهم برای تحقیقات آتی در این باره مربوط است به اینکه آیا می‌توان هوش جمعی را افزایش داد؟ با در نظر داشت اینکه بطور کلی  هوش فرد را (حد اقل پس از دوران کودکی) بسختی می‌توان افزایش داد، اما به نظر می‌رسد این کار در مورد هوش گروهی ممکن باشد. این نکته چندین سوال را برای آینده به همراه میاورد، برای مثال چگونه تغییرات در ساختار گروه  یا هنجارهای گروهی میتواند به افزایش هوش جمعی کمک کند؟ چگونه همکاری الکترونیکی‌ و ابزار ارتباطی‌ باعث رشد هوش جمعی می شود؟ آیا اجبار اعضای گروه به شرکت درارتباط گیری برابر به بالا رفتن هوش گروهی کمک می‌کند؟ به نظر میرسد در زمینه سیستمهای اجتماعی که امکانات ساختاری برای حمایت  از بالا بردن هوش جمعی را فراهم می آورد، کمبودی وجود ندارد.

Saman شنبه 23 فروردین 1399

زبان بدن افراد با اعتماد به نفس

وقتی حرکات حیوانات همچون پرندگان، خزندگان، ماهی‌ها و نحوه شکار و زندگی گروهی و فردی آن‌ها را می‌بینیم لذت می‌بریم. اصولا اکثر اختراعات بشر و یا بهتر است بگوییم تمامی آن‌ها، ملهم از طبیعت و راز بقای حیوانات بوده و هست که اصطلاحا به آن علم بیونیک می‌گویند.

 ما جرثقیل را از بندپایان، هواپیما را از پرندگان، آسمان خراش‌ها را از زنبور عسل، رادارها و دستگاه‌های صوتی را از خفاش و بسیاری از ابزارهای شکار و دفاع و استتار و بسیاری از داروهای پزشکی و هر آن‌چه در هنر و موسیقی داریم همه و همه را از ادراکات و الهامات موجود در طبیعت آموختیم. اما آیا از رفتار خود، یعنی وجنات و حرکات خودمان می‌توانیم چیزی بیاموزیم؟ ما که همه چیز را از طبیعت گرفتیم چه چیزی را می‌توانیم از خودمان و صرفا نوع انسان یاد بگیریم؟ زبان بدن که می‌توان آن را از پایه تحقیقات و مطالعات چارلز داروین به طور کلاسیک ردیابی کرد در کتاب expression of the emotions in man and animals. سرآغاز علوم رفتارگرایان و علاقه‌مندان به مطالعات رفتاری به حساب می‌آید.

اما آن‌طور که باید و شاید هنوز اسرار و شگفتی‌های آن کشف نشده است. محققان پیش‌بینی می‌کنند که در سال‌های آتی یک نوع ارتباط غیرکلامی از طریق ارتباط بین مغز انسان با کامپیوتر و سپس ارتباط مغز با مغز در پیش روی انسان‌ها است. این‌ها فرض‌های وسوسه‌انگیز است که ما هم در آینده سهمی در ادبیات غیرکلامی زبان بدن داشته باشیم، ضمن این‌که نسبت به حقیقت موضوع بیشتر باید حساس باشیم. از آن‌جا که در قرآن مجید نیز به زبان گوش و چشم و تمامی جوارح انسان اشاره دارد که هر کدام بر اعمال ما گواهی خواهند داد.

البته نتیجه‌گیری غیر علمی ما را از اهمیت موضوع دور خواهد ساخت. ولی تصورش لذت‌بخش است که شما روزی قادر به تغییر و ادراک رازهای درونی خود و دیگران شوید و کسی دیگر نتواند جلوی شما دروغ بگوید کما این‌که در حال حاضر بازرسان حرفه‌ای پلیس، فروشندگان حرفه‌ای کالاهای تجاری، مشاوران، مسوولان استخدام، مدیران و هنرپیشه‌های سینما و تئاتر به کسب مهارت در زبان بدن body language نیاز زیادی دارند و از آن استفاده می‌کنند. پژوهشگری به نام آلبرت مهرابیان به این نتیجه رسیده است که تاثیر کلی یک پیام ۷ درصد فقط به صورت کلام و ۳۸ درصد صوتی شامل تن صدا، نوسان صدا و دیگر عوامل صوتی و ۵۵ درصد غیرکلامی هستند (کتاب مقدمه زبان بدن – آلن – پیز) در مقاله‌ای در سایت self growth از جان بو ۶۵ درصد ارتباطات، غیرکلامی ذکر شده است. به هر حال بخش زیادی از مجموع عناصر یک پیام، غیرکلامی هستند. در پایان بخش بسیار کوچکی از میلیون‌ها علایمی را که در زبان بدن ما وجود دارد به صورت تیتروار جهت ترغیب خوانندگان عزیز به فراگیری این زبان بین‌المللی می‌آوریم. این قسمت از سایت مذکور تحت عنوان چگونه دروغ آشکار می‌شود؟ گرفته شده است.

علایم فریب:
حرکات فیزیکی بدن محدود، کند و سفت می‌شود. دست‌ها و پاها به سمت درون بدن جذب می‌شوند.
کسی که به شما دروغ می‌گوید کمتر به چشم‌هایتان نگاه می‌کند.
اول کلام بر زبان می‌آورد، بعد هیجان خود را بروز می‌دهد مثل این‌که هدیه‌ای می‌گیرد و بعد می‌گوید من عاشق آنم و بعد لبخند می‌زند. به جای آن‌که بین کلمات و هیجانات هم زمانی وجود داشته باشد.

دروغگو گاهی از دروغ گفتن مستقیم اجتناب می‌‌کند. او به جای جواب به تفسیر و توضیح می‌پردازد.
دروغگو بیش از حد طبیعی صحبت می‌کند و به جزییات غیرضروری جهت متقاعد کردن می‌پردازد.
لحن و صدای دروغگو یکنواخت است ولی در یک حرف راست به بعضی کلمات بیشتر از بقیه کلمات جمله تاکید می‌شود.
زمانی که می‌خواهید اقرار بگیرید موضوع را زیرکانه عوض کنید چنان‌چه شخصی از موضوع دوم استقبال کند و اشاره‌ای به بحث اول نکند، در حقیقت خود را از فشار موضوع اول خلاص کرده است. متوجه باشید همان‌طوری که کلمات یک جمله به تنهایی ناقل پیام جمله نیستند، در زبان بدن هم مجموعه علایم می‌تواند پیام اصلی را آشکار نماید. مثل خاراندن سر که یکی از علایم فراموشی یا دروغ، به شمار می‌رود، ممکن است در اثر عرق کردن یا شوره سر هم باشد البته تا رسیدن به مهارت در این زمینه‌ها راه طولانی و سختی در پیش است. تست زبان بدن که در ذیل آمده آزمون ساده‌ای جهت تشخیص مهارت شما در شناخت روابط بین فردی است. شما کدام جملات را مربوط به انسان‌های مسلط می‌دانید و کدام جملات را مربوط به آدم‌های تسلیم شده؟

آزمون:
۱- بالا انداختن شانه‌ها        مسلط     تسلیم
۲- لمس کردن همسر         مسلط     تسلیم
۳- لبخند زدن         مسلط     تسلیم
۴- قطع کردن سخن همسر           مسلط     تسلیم
۵- زل زدن به زمین          مسلط     تسلیم
۶- تکان دادن سر به دو طرف         مسلط     تسلیم
۷- قرار دادن دست روی بدن خود           مسلط     تسلیم
۸- قرار دادن کف دست‌ها به سمت پایین         مسلط     تسلیم
۹- خم کردن سر به یک سمت          مسلط     تسلیم
۱۰- صدای بلند           مسلط     تسلیم
۱۱- صدای بسیار نرم          مسلط     تسلیم
۱۲- اشاره با انگشتان به سمت همسر      مسلط     تسلیم
۱۳- قرار دادن کف دست‌ها به سمت بالا       مسلط     تسلیم
۱۴- تند حرف زدن         مسلط     تسلیم

محاسبه امتیازات:
تمام شماره‌های فرد “مسلط” و بقیه “تسلیم” هستند.
بر این اساس برای هر سوالی که جواب درست داده‌اید به خود یک امتیاز بدهید.
امتیاز ۴ به پایین: شما بسیاری از سرنخ‌های جسمی را از دست می‌دهید.
امتیاز ۸-۵: شما درباره حرکات مسلط و تسلیم دیگران درک متوسطی دارید.
امتیاز ۹ به بالا: شما به طور متوسط بیش از دیگران به سرنخ‌های جسمانی توجه دارید.

توضیحات:
روان‌شناسان مدت‌هاست که به علایم و زبان بدن توجه کرده‌اند و بر آن بوده‌اند که احساسات درونی دیگران را بخوانند. علم خواندن زبان بدن در اصل ادامه کار این روان‌شناس‌هاست. در این زمینه کتاب‌های متعددی به چاپ رسیده است، با این حال این کتاب‌ها همیشه قابل اعتماد نیستند.
اطلاع ما در این زمینه بیشتر ناشی از پژوهش‌های دیوید گیونز، انسان‌شناس و آلبرت شفلن، روان‌پزشک است. سوالات موجود در آزمون زیر از بررسی‌های این دو دانشمند اقتباس شده است. حرکات اشخاص مسلط معمولا به سمت شخص دیگری اشاره دارد. لمس کردن یا خیره شدن به کسی نشانه تسلط است. حرکات تسلیم‌وار اغلب حمایتگرانه هستند، مانند بدن خود را لمس کردن و یا بالا انداختن شانه‌ها. متاسفانه تسلیم بودن را با بی‌کفایتی یکی دانسته است. اما لزوما این طور نیست. اشخاص سر به زیر اغلب شاد، تعدیل یافته، مولد، و مفید هستند از این گذشته، یک شخص ممکن است همیشه و در برخورد با همه اشخاص تسلیم نباشد. بعضی‌ها با توجه به موقعیت تسلیم و یا مسلط می‌شوند. نشانه بلوغ و درایت این است که شخص در هر موقعیت با توجه به همان موقعیت رفتار کند.

Saman جمعه 04 اسفند 1391

دانلود کامل سریال زمانه

دانلود سریال زمانه

حمید گودرزی ،حسین محجوب ، مهرانه مهین ترابی ، پری ناز ایزدیار،هومن برق نورد ،شهرام قائدی ، رویا میرعلمی، حسین مهری، آیدا فقیه زاده ،تبسم هاشمی، فریبا متخصص، معصومه آقاجانی ، ویدا جوان ، صبا آقاجانی

خلاصه:
زمانه داستانی است در باره قضاوت ، تاوان و بخشش. داستان آدمهایی که دیگران را در معرض قضاوت قرار می‌دهند و باید تاوان سنگینی برایش بپردازند….

تعداد صفحات : 2

آرشیو